گل پسر

چهارشنبه ششم اردیبهشت نود و یک

سلام پسر مهربونم. نمی دونی چه بارونی میاد.. هوا حسابی گرفته.. دل ما هم بیشتر.. آخه مادرجان دیشب رفت.. امروز باباجون هم نبود و حسابی دلمون گرفت.. یه خرده با صادق جون ریاضی خوندیم و یه ساعتی هم سی دی گوش دادم(تربیت فرزند از تولد تا 19 سالگی).. من خیلی دکتر هلاکویی رو دوست دارم و اصلا از گوش کردن به حرفاش خسته نمی شم.. امروز یه قسمت از حرفاش در مورد سزارین و زایمان طبیعی بود.. معایب و مزایای هرکدوم رو بررسی کرد و یه مقدار ذهن من درگیر این قضیه شده.. تا حالا اصلا به سزارین فکر نمی کردم ولی الان یه کم شک دارم.. یادم باشه هفته بعد که رفتم دکتر یه بار دیگه درباره ی این مورد باهاش مشورت کنم. حالا شاید مامانای دیگه نظر خاصی داشته باشن....
6 ارديبهشت 1391

دوشنبه چهارم اردیبهشت نود و یک

سلام جیگر مامان.. خوبی؟ تازه از بیرون برگشتیم.. صبح مادرجان واسه زیارت رفت مزار و منم یه سر رفتم مدرسه و بعدش رفتم مزار بی بی حسنی.. امام جمعه و چند نفر امروز اومده بودن اونجا.. درب ضریح رو واسه جمع کردن و شمارش پول های نذری باز کرده بودن.. خیلی جالب شد؛ از آقای توکلی اجازه گرفتم(همکار بازنشسته که الان مسئول مزار هستند) ، مادرجان داخل ضریح رفت و من از مادرجان عکس گرفتم. قبل از اینکه که من برسم ،یه خانمی که نذرش جواب داده بود سکه ی بیست و پنج تومنی تقسیم می کرده و مادرجان هم دو تا سکه به نیت سلامت تو و موفقیت داداش علی بهم داد که گذاشتم لای قرآن و حالا انشاا.. حاجتمون برآورده میشه و منم نذر رو ادا می کنم. دیروز ، آخری...
4 ارديبهشت 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به گل پسر می باشد